سایناساینا، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

ساینا نفس مامان و بابا

3ماهگی ساینا

93/3/6دخترم 3ماه و 6روزشه اولین چیزی که با دستای خودش گرفت کلیدش بود.25/3/93ساینا گلم برای اولین بار بلند خندید و قهقهه زد.فیلمم ازش گرفتیم ...
15 تير 1393

بدون عنوان

عزیزم این عکسای عید امسال هست.اولین عیدی بود که دخمل گلمم پای سفره هفت سین بود و عید و واسمون شیرینتر از هر سالی کرد.ولی خانومی همش خواب بودی و هرکاری میکردیم بیدار نمیشدی.دقیقا بعد از لحظه تحویل سال بیدار شدی.عکستو با مادر بزرگ مامانی هم گذاشتم.عید و با ما بود ولی سیزدهم بود که مارو ترک کرد و فوت شد         ...
13 تير 1393

بدون عنوان

عزیز دلم یادم رفت از جشن سیسمونیت واست بگم.مامان جون و باباجون زحمت کشیدن و هرچی وسایل ضروری و غیرضروری بود واست تهیه کردن.از همشون عکس گرفته بودم که بذارم ولی متاسفانه نمیدونم چرا پاک شد.یه جشن خیلی مفصلم  گرفتن که خیلی خوش گذشت.خاله ها و مادرجون زحمت کشیده بودن و واست هدیه آوردن.خاله الهام بازی فکری.خاله جمیله عروسک انگری بردز.خاله نرگسم عروسک و مادرجونم بازی پرتاب حلقه واست گرفتن.دست همگیشون درد نکنه مخصوصا مامان جون و باباجون. ...
12 تير 1393

3روزگی ساینا

عزیزم 3روزت بود که متوجه شدیم زردی داری .زردیت رو 9/14 بود .خیلی ناراحت کننده بود کارمون شده بود گریه.3روز و 2شب بیمارستان مسلمین بستری شدی.خیلی روزای بدی بود.وقتی مرخصت کردن بازم زردی داشتی دکتر گفت باید مهتابی بگیریم تو خونه بخوابی زیر مهتابی.چون دوس نداشتم تو اون وضعیت ببینمت هیچ عکسی ازت نگرفتم ولی مامان جون یه عکس ازت گرفته که اونو واست میذارم . ...
8 تير 1393

تولد فرشته کوچولو

بالاخره انتظار به سر رسید.یکم اسفندماه بود صبح زود با کلی استرس از خواب بیدار شدم .البته شبش اصلا خوابم نبرد و همش خواب و بیدار بودم.وسایلایی که از قبل اماده کرده بودیمو همراه مامان جون و باباجون و خاله زهرا و بابایی برداشتیمو  رفتیم بیمارستان.وای مامانی دل تو دلم نبود. هم استرس داستم هم از خوشحالی رو پاهام بند نبودم.دوس داشتم از خوشحالی جیغ بکشم و از استرس گریه کنم ولی هیچکدوم شدنی نبود.عزیز دلم تنها من نبودم که شوق دیدنتو داشتم.حال بابایی  نمیفهمیدم فقط میدیدم  روی پاش بند نیست و همش راه میرفت.مامان جونم لحظه به لحظه باهام بود و تنهام نمیذاشت معلوم بود اونم استرس داره.خاله زهرا و بابا محمدم  تو محوطه بیمارستان بودن.کم ک...
8 تير 1393